بیتاب ... و کمی .. فقط کمی بیتا

بعد از چند روزی از بهشت ... این خاطره ها را ما نوشت ... تا بماند یادگار .. و ماندگار

بیتاب ... و کمی .. فقط کمی بیتا

بعد از چند روزی از بهشت ... این خاطره ها را ما نوشت ... تا بماند یادگار .. و ماندگار

چند روزی که گذشت... بیتا نوشت

سلااااام عزیز دلم

الهی فدات شم

تو عاشقونه ترینی!

اینو بهت گفته بودم؟؟؟ 

.

هیچ میدونی چند روز از بهترین روز های عمرم رو برام رغم زدی؟

چه روزای سر شاری بود

تو فوق العاده ای

فراتر از اونی که من حتی تصورشو میکردم

هر لحظه اش برام جذاب بود

اما چه سریع گذشت ...

این چند روزی که نفس به نفس تو بودم

این چند روزی که سایه به سایه تو بودم

این چند روزی که توی نفس های تو مسخ شدم

این چند روزی که ثانیه به ثانیش توی ذهن خسته و حافظه ضعیفم حک شدن. 

.

وااااایییی چطور میشه یادم بره اون همه آغوش گرم و بوسه های چسبناک

چه طوری از این همه سردی و بیخیالیم گذشتی و در من حل شدی ˛  در تو حل شدم...؟ 

 

 

"می مانم و می مانم تا لحظه ی مرگم˛ من ع ا ش ق ت می مانم" 

وقتی برگشتم همه می پرسیدن خوش گذشت ؟

ولی من فکر می کردم...

خوشی که بگذره فایده نداره ˛خوشی باید بمونه

و چه خوش موند

و چه خوش موندی

و چه خوش خواهد ماند خوشی هایی که از خوشی های تو خوش بمانند...!

چی گفتم اصلا 

دلم برای آغوشت ˛ برای دست های مهربونت تنگه

حالا این روزا اشکام به جای هرچی بارون نیومده گونه هامو سیراب میکنه ... 

دوستت دارم ای بهترین

نظرات 1 + ارسال نظر
بیتابت پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ق.ظ

سلام نفس..
نفس هر نفس این نوا می رسد ... که من می میرم .. بی نفس هایت ...


آره .. چه خوش موند .. و چه تعبیر شاعرانه ای ...
خیلی قشنگ بود این تعبیر .. خیلی ...

قبلانم گفتم .. اونچه کن من در تو می بینم ..حتی خودت نمیدونی

و شاید هرگز نخواهی دانست ..


من دوستت دارم
خیلی خیلی خیلی خیلی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد