آه ..
وقتی کمی دلگیرم و یا حتی خیلی ...
کافیست تا چشمانم را ببندم و به رویاهای با تو بودنم بیاندیشم ...
نا خود آگاهم مرا شاید آگاهانه به جاهایی می برد که تصورش مرا از هر غم و غصه ای می رهاند ...
به تو که می اندیشم ...
اسمان هر سو پرهای آبی رنگ خود را گشوده ...
و از میان آغوش دریای مهربانی اش ...
خورشید عشق را به من می تاباند ..
و فقط به من ...
و من ذوب میشوم ..
چه عاشقانه ...
بیتای منی
خیلی دوستت دارم خیلی خیلی خیلی
میخامت ، همین
بیتاب
فدای اون دلت بشم که هر از چند گاهی میگیره
که احتمالا هم باز به خاطر سخت گیری های خودته
و دید سخت گیرانت نسبت به همه چی
آدما یه وقتایی خوشحالن یه وقتایی دلگیر
میدونم که
تا دلگیر هم نباشن ارزش خوشحالی رو نمیدونن
ولی من
طاقت ناراحتی تو ندارم
پس دعا میکنم که هیچ وقت دلت نگیره
مهربونم !
تو هم باعث آرامش منی
هیچی جز تو برام مهم نیست ...
دل من فقط از دلتنگی تو میگیره .. و از مثل تو نبودن ..
کاش .. من .. تو ... بودم !!
به جای این ای کاش ها
سعی خودت باشی عزیزم
و بهترین باشی
تو فقط منو از دور میبینی
تو هر روز زندگی من که نیستی
این شونصد بار!
مطمئن باش
که اگه جای من هم بودی
باز راضی نمیشدی
و جای یکی دیگه یا حتی جایگاه الان خودتو می خواستی
خداتو شاکر باش که سالمی
و خونوادت کنارت هستن
و خیلی چیزای دیگه که تو داری و دیگران نمیتونن داشته باشن
یکیش همین هوش بالات افکار بزرگت و توانمندی های زیادی که داری و...
که همش باعث افتخار منه
چی .. بگم ؟!!