سلام عزیز نازنین .. فرشته ی روی زمین .. تک و تنهای منی .. عشق منی .. مال منی ...
امروز دلم اونقدر گرفته و تنگه و برای خودم میسوزه که نگو .. حتی از صبح چند باری اومدم اینجا چند خط بنویسم خالی کنم این بغض کبود رو اما .. نمیشد .. حالا هم نشده .. امشب چمه ؟؟؟ فقط خدا میدونه ... کاش بودی ولی .. کاش .. اون شبی بود الان که آخرین بار در آغوشت آرام گرفتم .. کاش... صبح نشده بود و نمیشد و تا ابد و یا حداقل سالهای خیلی زیاد مثل اصحاب کهف .. می خوابیدیم.. و من هنوز دلگیرم .. همین
بیتاب بودن .. معنای خاص من است .. اکنون ... !!
سلام بهترینم
فدات شم الهی من
امیدوارم که حالت بهتر شده باشه عزیز دلم
دلم بد جور تنگته
تو این 2 روز هر دقیقه به اندازه ی 1 ساعت گذشته برام
ولی تمام سعیمو کردم که باهات کاری نداشته باشم
چون قول داده بودم
اما تو که مثل من طعم وابستگی رو نچشیدی
نمیدونی !
بد عادتیه...
دوستت دارم
خیلی خیلی خیلی زیاد
علیک عزیز دلم
خودم فدات شم الهی عزیزم
دل منم تنگه خیلی
و تنگتر میشه وقتی بیام و ببینم چیزی برام ننوشتی
من که نمی تونم ننویسم
به قول شریعتی: نوشتن من برای فراموش کردن است .. فراموش کردن همه ی آنچه دیگر درذهن کوچکم نمیگنجد ...
اینهمه اگه ننویسم زود ذهن من خواهد منفجر شد .. از زیادی تو ..
از بزرگی و عشق وسیع تو
میشه طعم وابستگی تو برام تشریح کنی
یه کالبد شکافی اساسی ؟؟
دلم میخاد بدونم.. خیلی
تو.. نفس منی ..