سلام عزیز دلم؟
خوبی؟ اولش یه بوس بده که بد بیتاب شدم برات ...
دیشب شیطون شده بودی ها ... من تورو ازخودمم بیشتر دوست دارم خودت که میدونی ... چرا اذیتم میکنی ؟؟ مجبورم کردی توی اون سرما از خونه بیام بیرون که بتونم بهت زنگ بزنم .. ولی صدات چقدر مهربونه و آرامش بخش ..پیدا بود تو هم نمیتونستی راحت حرف بزنی .. اما دل بیقرارت نمیزاشت بگی که قطع کنم .. نه !؟ وچه حرفای خوبی به هم زدیم .. چقدر رنگ ارتباطمون زیبا شده .. پر و لبریز شده از اعتماد .. از خواستن .. از یک مهر در حد مادری ... و چه زیباس این با هم بودنهامان .. من همیشه ی همیشه دوستت دارم .. تا آخرین نفس .. هر اتفاقی هم که بیافته ذره ای از احساسم نسبت به تو کم نمیشه .. تو خالق یک احساس نابی ... از عمق وجود برآمده .. نمیتوان توصیفش کرد .. که چه متفاوت است با این زندگی زمینی ها .. احساس میان من و تو از آسمان آمده .. زمینی نیست .. چرا که درونش هیچ ریا و هوس و آلایشی نیست .. میان من و تو تنها و تنها خداست و دیگر هیچ ... تو سخاوت بارانی .. به آرامش شب می مانی .. تو جلوه ی هستی ز طلوع ... مهر افزایی مثل مهر ... تو به وسعت دریا هستی .. و به پاکی سپهر ... و .. و ...
امشب باید برم تهران ...
احتمالا یه چند روزی تهران میمونم ...
سلام ای بهترین
الهی فدات شم
که طاقت نیومده تا فرداش صبر کنی و تو اون سرما نصف شبی رفتی بیرون
کلی یخ زدی نه ؟
تو عشقت
احساست
به من ثابت شده عزیز دلم
گاهی باهات شوخی میکنم
سر به سرت بذارم
که شاید به این بهانه کمی بیشتر باهات در ارتباط بوده باشم
تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
میدانستی؟؟؟؟
چه خوبه تورو داشتن ...
جه خوبه ..