بیتاب ... و کمی .. فقط کمی بیتا

بعد از چند روزی از بهشت ... این خاطره ها را ما نوشت ... تا بماند یادگار .. و ماندگار

بیتاب ... و کمی .. فقط کمی بیتا

بعد از چند روزی از بهشت ... این خاطره ها را ما نوشت ... تا بماند یادگار .. و ماندگار

با تو در نهایتم من

سلام عزیز دل من

خوب شد که زود اومدی

چون طاقتی که داده بودی دیگه داشت سر می اومد

وااایییی چه خوبه از دیشب که برگشتی  هنوز وقت نکردی اینجا سری بزنی

میخواستم بیام اینجا کلی چیز میز بنوسیم

اصلا وقت نکردم

هفته ی پر مشغله ای داشتم

و کلی اعصاب خورد کن

هیچی هم درس نتونستم بخونم

اینقدر زود رنج شدم که نگو

هرکی یه کاری میکنه و چیزی میگه

فورا بهم بر میخوره

فک کن !

منی که اصلا هیچی برام مهم نبود که حتی ذره ای ناراحت شم.

نمیدونم از فشار کارمه یا از این بی عدالتی ها

یا شایدم از دوری تو ؟؟؟؟؟

آره همینه

 البته دیشب که اس دادی گفتی داری بر میگردی

کلی خوشحال شدم

انگار دنیا رو بهم دادن

مخصوصا این که گفتی خبر خوبی داری

و این که احساس خوبی هم داری برای درست شدن کارات

کلی با این حرفات حال و هوام عوض شده  

بوس 

اما...

تو که نبودی اینجا چقدر سوت و کور شده بود

وقتی تو نیستی

وقتی گرمای محبت آمیز حرفات اینجا جریان نداره

چقدر دلگیر میشه !

هر بار که می اومدم

کلی دلتنگ ترت میشدم

درسته فاصله مون کمتر شده بود

ولی از نظر من خیلی دور تر شده بودی

کاش بدونی چه بیقرارم برای لمس دست های مهربونت

کاش بدونی چقدر بیقرارم برای لحظه های حضورت

چه حس آرامش گونه ای داشت حلقه ی دستهات

این احساس رو  دیگه چطور  از دیگران پنهان کنم

این دردی که از عشق تو در وجودم جایی گرفته!

چه کسی می تونه مثل تو منو آروم کنه؟

لحظه هام همه بوی تو رو دارند

دوستت دارم ای بهترین

نظرات 1 + ارسال نظر
بیتاب شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 ب.ظ

اولا اصلا مورد مقبولیت نیست که نیومدی ...
حالامونده جریمه ات کنم اساسی

دوما برای منم سخت بود واقعا این چند روز

سوما ... دوستت دارم
حلقه ی دستای من مامن امن و با وفا و همیشگی توست

چند بار جریمه میکنی آخه

خوب منم دوستت دارم
همش فکر میکردم چی میشه اگه کارت اونجا جور شه بری
میشه بازم همینقدر نزدیک باشیم به هم؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد